Sunday, July 25, 2010

آتاری نامه 2

. به یک عدد دختر : من تو بلاگت کامنت نذاشتم. وقتی کامنت دادی "دادم به گدای اوّلی" اصلاً منظورتو نفهميدم! واسه همين هم پرسيدم "دقيقاً چيو دادی به گدای اوّلی؟" کلّاً من هيچوقت به کامنت کسی تو بلاگ خودش جواب نميدم. (اونم چنین جواب سخیفی!)
کسی که اون کامنت رو گذاشته، يا ميخواسته من رو خراب کنه يا تو رو ناراحت. که در هر دو صورت به اونچه خواسته رسيده. لطفاً اون کامنت رو پاک کن و از جانب من ندونش.

2 . به نيما : در مورد انتقادت به لحن نوشته ام یا لوزر حمّال بودنم و این حرفا، جوابی ندارم. ولی در مورد اتّهامی که در مورد بلاگ یک عدد دختر به من زدی، اميدوارم روشن شده باشه ماجرا. دست کم رو مغزم انقدر حساب ميکردی که يه لحظه فکر کنی من اگه هم میخواستم چنين پيشنهاديو مطرح کنم، حالا هر قدر هم به قول تو اون بلاگ دور از چشم باشه، بازم نميرفتم تو کامنت دونیش جار بزنم! ضمناً، من تو بلاگ اسپات اگه بخوام کامنت بدم، از اکانت گوگل ام استفاده ميکنم. نه به اون شکل احمقانه با www!
ولی به هر حال ممنون که خبر دادی قضيه رو.

پ.ن: من دانشگاه آزادی نبودم، هايدگر هم هيچوقت نخوندم. تو اتوبوس و تاکسی هم خودم رو به کسی نمالوندم. در مورد دانشگاه آزادی نبودن يا هايدگر نخوندن، افتخار نميکنم به خودم. ولی در مورد انگولک نکردن ملّت تو ماشين، چرا.
پ.ن 2: لطفاً خرخره ی همديگه رو تو آتاری نامه من نجوين. اگه احساس ميکنين تو کامنت کسی مستقيم يا غير مستقيم بهتون توهين شده، فقط تذکّر بدين.لطفاً!

No comments:

Post a Comment